قاب عکس کهنه به قلم آرزو رضایی انارستانی
پارت بیست و پنجم
زمان ارسال : ۳۱۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه
طوبا
باورم نمیشد عزت الله خان دست روی من بلند کرده است. من از کوچکی توسری و کتک زیاد خورده بودم اما این کشیده تلخی دیگری داشت.
من گناهی نداشتم. خودش پای مرا به این زندگی کشانده بود. این همه وقت رفتار و آزارهای نازخاتون را تحمل کرده بودم. حالا هم که در مقابل فحش دادنش به آقایم عصبانی شدم جزایم کتک بود.
دلم داشت میترکید. توی اتاق هق هق میکردم و عزت الله نیامد پیشم. بعد از مدتی
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
سیتا
00چقدر طوبا باید سختی بکشه به خاطر کاری که هیچ دخالتی توش نداشته هیییییی دنیایی نامرد
۱۰ ماه پیشهاناخانوم
۲۰ ساله 00سلام آرزوخانم چرا پارت قبلی وی آی پی هست این رمان عالیه لطفاً رایگان بمونه❤
۱۰ ماه پیشآرزو رضایی انارستانی | نویسنده رمان
با سکه میتونید بخونید عزیزم. نیازی به عضویت نیست.
۱۰ ماه پیشهاناخانوم
۲۰ ساله 00ممنون عزیزم متاسفانه***ندارم بازنمیکنه🌹
۱۰ ماه پیش
ایلما
00دلم ریش شدواسه طوبا وسط قوم عجوج مجوج گیرافتاده😂